پیرامون برنامه کاری از جهات عینی باید اندیشد
م ی هادی م ی هادی

در حیات سیاسی  افغانستان مردم به روایت تاریخ شاهد دولت های بدنام چندانی بوده اند واما در این دور تاریخ، در نتیجهء یک درامه سیاسی که به کنفرانس بن مشهور است، مردم مزید بر  یک دولت بدنام  شاهد یک دولت مضحک هم استند. تاریخ افغانستان برای اولین بار آدم چهره های  به نام دولتمداران را در عصر پیشرفت های علمی با این رسوائی به خاطر می سپارد، که هر حرکت وعمل  آنها مضحکهء بدنامی شده است یعنی  که بدنامی را هم شرمنده ساخته اند. درامه های سیاسی یکی پی دیگربه تمثیل ونمایش گذاشته میشود.

  در وجود چنین  یک دولت است که اوضاع وطن هر روز رو به وخامت وپیچیده گی میرود. چالش های سیاسی  در ابعاد مختلف رونما گردیده، مردم  در میان کشمکش های سیاسی گیر مانده  و تمام بنیاد های مادی ومعنوی  کشور تخریب  شده و رو به انهدام میرود.  در اینحال نیرو های  رو بزوال با سخت جانی میکوشند برای چندمین بار به سرنوشت مردم حاکم شوند.

از آنجا که دیگر روشن است طراح سیاست در افغانستان سیاست سازان کشور های خارجی اند. لذا آنچه که  از میان  چالش ها وتنش های سیاسی در افغانستان  محسوس وملموس است آنست که  این معادلات خود بخودی شکل نگرفته است . از این جهت  اوضاع جاری افغانستان را  پیوسته از روی اهداف و مواضع کشور های سیاست گذاردر قبال افغانستان باید به بررسی گرفت .

 قدر مسلم اینکه  نظام های  ستم سالار در جهان در بحران گیر مانده اند. وعلایم شکست در آنها خوانده میشود، اما  از تلاش در راستای منافع شان  در اقصاء جهان نه کاسته اند ونه ایستاده اند. برچیده شدن آخرین پایگاه  ایالت متحده امریکا به حیث حاکم منافع کشور های ستم سالاراز خاک قزاقستان  تحت فشار دولت روسیه برگشت دیگر بارهءامکانات ایالت متحده امریکا را در منطقهء جنوب آسیا غرض حفظ منافع شان در این منطقهء از جهان  به توجه میرساند.  لذا درقبال  اوضاع افغانستان حرکت های موازی نیرو های شامل قضایا، ازدیاد نیرو های نظامی در افغانستان و از سوی دیگر  ترغیب دولت  افغانستان  به اقدامات دعوت تروریستان، رویکرد های همان سیاست های منفی است که در نهایت به ادامه وتوسعه تشنج در منطقه می انجامد.

ایالت متحده امریکا بعد از تلاش های خود برای  حفظ دراز مدت حضور خود در آسیای مرکزی به این نتیجه رسید که نسبت  نفوذ  دولت روسیه دراین ساحه که قبلأ جز قلمرو روسیه شوروی بود با وجود مصارف ملیون ها دالر موفق نبوده است.  از این جهت دوباره به مواضع تشنج خود در جنوب آسیا برگشت و بار دیگر موثر ترین نقطه تقابل منافع قدرت های منطقه را افغانستان انتخاب نمود.  واین به نسبتی است که وسایل رویاروی چون اختلاف مذهب، جفرافیه، سیستم دولت ها، وتشخیص حایلی منطقه به حیث بُعد خارجی،  و در بُعد داخلی علاوه به یک سلسله وسایل مشترک مسایل  ملیت،قوم، زبان، سمت، عقاید سیاسی، عدم آگاهی  مردم وعقب مانی کشور منابع وموخذ های مساعد برای حفظ تشنج قرار گرفته میتواند. چنانچه در گذشته هم قرار گرفته بود.

اخبار واطلاعات حاکی از آن است که به اصطلاح  دوکنفرانس بین الافغانی، یکی به دعوت نماینده گلبدین حکمتیار ودیگری از طرف قشر بازماندهء تکنوکرات های غرب  سناریوی جدید  نمایشنامه های است که ممثلین آن در دروازه تقدیر نویسی سود خواران جهانی اینکه چه کسی باید اول نمایش داده شود بالای نوبت به دعوا نشسته اند  ،  از سوی دیگرحضور انفرادی " چهره شده" های وابسته با سیاستگذاران خارجی(غرب وکشور های منطقه) درصحنه سیاست ، اتحاد  سیاسی گروپ های راست افراطی ، عملکردهای جداگانهء طالبان،القاعده،وحزب اسلامی همه وهمه اجزای سیاست های بدنامی است که با طرح ودیزاین نو  قالب بندی شده است. عملکرد های ناشیانه در وجود ریس جمهور حامد کرزی ،  مخالفت های علنی  صلاحیت داران حرم قدرت معاونین ریس جمهور ومجلسین و اظهار بی صلاحیتی آنها از عملکرد های ریس جمهور، به تعویق انداختن انتخابات ریاست جمهوری هیچکدام  یک امر تصادفی نبوده ونیست.

در میان اینهمه چالش ها سوال بوجود میاید که کدام وضع  در منطقه به نفع ایالت متحده امریکا خواهد بود صلح ویا جنگ؟ هرگاه قرار باشد که ایالت متحده  درنظر داشته باشد تا برای جهان نشان بدهد که جنگ افروخته خودش را  در افغانستان  از طریق جنگ خاموش ساخته وچلنج خود را برای رقیب جهانی امروز خود  روسیه که در راس رقابت های جهانی با ایالت متحده در گذشته  قرار داشت  به پیروزی برساند. بعد از تامین صلح از طریق جنگ کدام منافع ایالت متحده  در منطقه میتواند  در وضعیت صلح محفوظ باشد؟ واین هم درحالی است  که به جز صنعت جنگ صنعت  کالاهای  دیگرستم سالارن، بازار خود را درسراسر جهان از دست داده میرود. ویگانه صنعتی که برای ستم سالاران در راس ایالت متحده امریکا  باقی مانده است  صنعت جنگ است. با حفظ اینکه که ماهیتأ همیشه این صنعت در همه شرایط در محراق توجه  ستم سالاران جهان قرار داشت ودارد.                                             در اینحال راه دیگر صلح از طریق مذاکره ومفاهمه که واقعأ راه معقول هم است میباشد . مگر آیا ممکن است این صلح بدون پیش شرط های از جانب   گروه های که جوانب معضله افغانستان اند. تامین شود ودر صورت دیگر با نظرداشت قبول پیش شرط ها صلحی که بوجود میاید چگونه صلحی خواهد بود؟

هر قدر که  سیاست های ستم سالاران کاویده شود همانقدر ماهیت آنانرا  روشنتر میسازد. اما هرگاه  نیرو های متفکر جامعه بدین منوال در بارهء دست باز سیاست های ستم سالاران فکر کرده بروند به جز نا امیدی چیزی دیگر ی نصیب شان نخواهد شد. سخن معروف است که حق داده نمیشود حق گرفته میشود. واما حق  به حق خواه وقتی میرسد که  وسیله، توان وقدرت حق خواهی را داشته باشد. 

آنانیکه دربارهء افغانستان به حیث کشور وزادگاه شان که تعلق هویتی نسبت به این خطه دارند می اندیشند، باید با نظر داشت جریانات حاد، دست به اقدامات  موثر وعملی  بزنند. بحث هاوگفتگوها  را در راستای  عمل هدایت نمایند.  خطوط عملکرد ها باید به اساس چنین بازدهی فکری مطرح ساخته شود. انگیزه های عملکرد این نیرو ها از پای برهنه طفل عزیز هموطن عزیز، تا ظرافت نمایش یک فیلم هنری  به نسبتی متاثر باید باشد، که همه تصویردلخراش زندگی انسان سرزمین ماست. ما از تجربه مبارزه وزندگی باید اینرا بیاموزیم وقتی اشک  چشمان خودرا از غم واندوهءمصیبت صادره بالای مردم عزیز ما وکشور ویرانه ما پاک کردیم که  تحریک عاطفه انسانی ما ست، بفکر تدبیر دیگر باره گریه نکردن درغم واندوه ملت عزیز خود شویم. زیرا سیاست علم عاطفه نیست بلکه علم تدبیر است. عاطفه بعد از واقعه با عث تحرک احساس میگردد مگر سیاست  تدبیر وقایه حادثه است. لذا ضرورت تدابیر سیاسی بر وفق  عینیت های جامعه باید مطرح شود. عینیت های جامعه پدیده مرموز وناپیدا نیست.

از نظر این قلم در پهلوی  دین، مذهب، سنن،  ملیت، قوم،زبان، سمت، موقعیت جغرافیه واقعیت های اساسی  جامعه در شرایط حاضرعقب مانی، بیسوادی، نا آگاهی،  حضور نیروها سیاسی(متخاصم وهمفکر) دست باز کشور های خارجی (همسایگان وسیاست سازان جهانی در شرایط جهان یک دست ویک قطب )  وویژه گی های وضعیت سیاسی ونظامی ووضعیت نظامی وسیاسی که در بالا گفته شد عینیت ها و واقعیت های جامعه ما میباشد.                     

آنچه که  در بقای این وضعیت نا بسامان  وواقعیت های منحرف کمک ویاری نموده ومینمائید پراگندگی نیرو های مترقی و متعهد، واختلافات تاکتیکی این نیروها میباشد. لذا گفته میتوانیم که مسولیت این نیرو ها در تغیر این وضعیت  بصورت جدی مطرح است، تا  که نگذارند فردا چون گذشته بار دیگر به سرنوشت مردم حاکم شود. ونسل آینده باز هم نتواند با بر آورده شدن حد اقل آرزو ها زندگی داشته باشند. همه میدانیم که زمان نمی ایستد و به هرصورت فردا حتمأ آمدنیست اما وظیفه نیرو های آگاه برای استقبال از فردا این است که شرایط را برای  رسیدن  به فردای بی رنج وستم، عدل آفرین، ودر نهایت فردا هایی رفاه بخش مرحله به مرحله مساعد بسازند.......... ختم


February 22nd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات